چگونه الگوهای تفکری را که در گفتگو به ما کمک می کنند یا مانع می شوند، کشف کنیم؟
ما هر روز درگیر گفتگوهایی می شویم که ریشه در هنجارها و ارزش های اجتماعی ما دارد. بدون تلاش آگاهانه(ناخوداگاه)، ما از یک نقش به نقش دیگر تغییر می کنیم. در یک زمان ، من شوهری هستم که با خوشحالی با همسرش صبحانه می پزد. مدت کوتاهی پس از آن، به عنوان یک مشاور مورد اعتماد با یک مشتری برای ناهار ملاقات می کنم. و در پایان روز، من با یکی از دوستانم ، ساندویچ میخورم. مهم نیست که با چه کسی در حال تعامل هستیم، احساسات، خواسته ها، نگرانی ها و قضاوت های ما در هر مکالمه گنجانده شده است.
ما عمدتاً در زندگی روزمره خود خودکار تغییر شکل می دهیم و به الگوهای مکالمه شخصی خود فکر نمی کنیم. اما وقتی به این الگوها توجه میکنیم، به ناظران عینیتری تبدیل میشویم و قضاوتهای منفی درباره خود و دیگران را کاهش میدهیم و در ذهن خود فضایی برای پیمایش تعاملات ناراحتکننده ایجاد میکنیم.
1. چه نقش هایی را می توانید در تعاملات خود مشاهده کنید؟
هر نقشی که ما با دیگران بازی میکنیم، شامل مسائل قدرت ذاتی است و پویاییهای واقعی و درک شده قدرت، ناگفته و ناشناخته ظاهر میشوند. این پویایی ها می توانند باعث گفتوگو وتعامل بهتر با افراد شود .
در هر مکالمه ای از خود بپرسید چه نقشی را بازی می کنید و به قدرت پویایی توجه کنید. به عنوان یک رئیس، شما متکبر هستید یا متواضع؟ به عنوان یک گزارش مستقیم، آیا شما را قضاوت کننده معرفی می کنید یا محترمانه؟ به عنوان یک دوست، منتقد هستید یا حامی؟ به عنوان یک پدر و مادر، آیا می ترسید یا دوست دارید؟
ناظر دقیق نقش خود، الگوهای شخصیتی خود و پویایی قدرت ذاتی تعاملات خود باشید. تمرین توجه را بدون قضاوت کردن خود آغاز کنید. به عنوان یک ناظر بی طرف ، می توانید از الگوهاید مضرجدا شوید و آگاهانه رویکرد خود را تغییر دهید.
بیشتر بخوانید:ترس های زندگی
2. چه داستانی را به گفتگو می آورید؟
ما با عقاید،باور،ارزش،طرزفکرهایی که از خانوادهها و فرهنگهای خود گرفتهایم رشد میکنیم. آنها ارتباطات را تسهیل می کنند، و وقتی عقایدی را می شنویم که با الگوهای تفکر ما دریک راستا هستند ، مغز ما فعال می شود. ما جفت شدن عصبی، افزایش دوپامین و یک تجربه مشترک مثبت را تجربه می کنیم. مهم نیست نقشی که بازی می کنیم – مادر، پدر، خواهر یا برادر، رهبر یا دوست – هر تعامل مجموعه ای پیچیده از داستان ها و ارتباط بالقوه است.
باور ها هستند و متأسفانه، میتوانند ما را در دام ترس، نگرانی و درگیری گرفتار کنند. احساسات ما تجلی فیزیکی تفکر ما هستند. وقتی کسی با عقاید ما مخالفت می کند، می توانیم از نظر احساسی تحریک شده و به صورت ناخوداگاه واکنش نشان دهیم.
من تصویر یک مارپیچ را دوست دارم که محرک ها و واکنش های ما را می گیرد. در انتهای مارپیچ احساس ترس، انقباض و قضاوت وجود دارد. در راس ارتباط، عشق و ذهن باز قرار دارند. عقایدی که می گوییم و می شنویم احساسات ما را بین این دو هدایت می کند. یک واکنش عصبی ریشه درعقاید ی در مورد بی انصافی دارد، غم و اندوه بر اساس یک داستان دست دادن و غیره است.
باورهای ما به ما کمک میکنند تا زندگی را طی کنیم، اما وقتی نفس ما در چنگال آنها گرفتار میشود، رنج میکشیم. ما مجبور نیستیم داستان هایمان را رها کنیم. ما فقط باید از آنها آگاه باشیم، آنها را بشناسیم و آگاهانه آنهایی را انتخاب کنیم که به ما خدمت می کنند و آنهایی را که به ما خدمت نمی کنند طرد کنیم.
توجه به باور های خود و نحوه تأثیر آنها بر دیگران را تمرین کنید. آنها را دنبال کنید، به صدای آنها گوش دهید و خود را در حال بالا یا پایین رفتن از مارپیچ تماشا کنید. اگر باور خود را به عنوان حقیقت نپذیرفتید، افکار و احساسات شما چگونه تغییر می کرد؟
بیشتر بخوانید:مهارت خود اگاهی
3. واقعیت در عقاید و باور ها در یک مکالمه چیست؟
عقایدوباورهای ماشامل حقایق و نظرات است. این ممکن است ظاهری به نظر برسد، اما واقعیت و تخیل به شبکهای گیجکننده و درهم تبدیل میشوند، زیراعقایدوباورهای ما برای هویت، منیتها و نقشهایی که بازی میکنیم بسیار حیاتی هستند. جای تعجب نیست که آنها اغلب ما را گمراه می کنند.
با شناخت عقایدوباورهای خود ، می توانید آنها را بررسی و تغییر دهید. حقایق غیرقابل بحث و تایید هستند. واقعیت عینی مبتنی بر حواس مشترک و هنجارهای اجتماعی ما است و اعمال ما قابل ثبت و عینی هستند. گاهی اوقات ما با یک عمل موافق نیستیم، اما این واقعیت غیرقابل انکار آن را کاهش نمی دهد. حقایق برای ایجاد زمینه مشترکی که از طریق آن بتوانیم مکالمات خود را متصل و همگام سازی کنیم، بسیار مهم هستند.
از سوی دیگر، عقاید از مجموعه باورهایی ناشی می شوند که در طول زندگی اتخاذ می کنیم.. منیت ها، نقش ها و شخصیت های ما با نظرات ما که بخش بزرگی از افکار ما را تشکیل می دهند بسیار راحت هستند. ما به راحتی از آنها دفاع می کنیم زیرا با آنها همذات پنداری می کنیم. اما وقتی نظرات خود را بررسی میکنیم، به آرامی از آنها جدا میشویم و افکار عمیقتر و اغلب ناخودآگاه خود را آشکار میکنیم تا بتوانیم آگاهانه درباره ارزش آنها انتخاب کنیم.
ما میتوانیم از چهار مؤلفه اساسی نظرات – خواستهها، نگرانیها، اختیارات و استانداردها- برای تغییر تفکر خود استفاده کنیم و به ما امکان میدهد یک مکالمه دشوار را به یک گفتگوی دوطرفه تبدیل کنیم.
در طول یک مکالمه چالش برانگیز، بپرسید:
چه خواسته ها و خواسته هایی بخشی از این گفتگو هستند؟
چه نگرانی هایی در مورد آینده بر افکار من در رابطه با این موضوع تأثیر می گذارد؟
چه مسائل بر این گفتگو تأثیر می گذارد؟
از چه معیارهایی برای این قضاوت استفاده می کنم؟
بیشتر بخوانید:مهارت کنترل استرس 1
4. چه سوالاتی می توانم بپرسم تا دیگران را بهتر درک کنم؟
ما ناخودآگاه از مواضع خود دفاع می کنیم ، زیرا مدت هاست که برای «جواب داشتن» آموزش دیده ایم.
وقتی دیدگاه خود را ارائه می کنید، لحن شما چیست؟ وقتی از شما سؤال می شود، آیا گارد میگیرید یا پذیرای نظر مخالف هستید؟ وقتی دیگران به شدت از موضع خود دفاع می کنند، چه واکنشی نشان می دهید؟
به جای چشم پوشی از نظرات خود، می توانیم حمایت باز را تمرین کنیم. حمایت بسته زمانی است که کورکورانه سعی می کنیم دیگران را متقاعد کنیم و از پاسخ “درست” خود دفاع کنیم. حمایت باز این است که نظرات خود را ملایمتر نگه داریم و افکار خود را در زیر سطح استدلال هایمان به اشتراک بگذاریم و فضایی برای درک عمیقتر ایجاد کنیم.
پرس و جو باز هنر پرسیدن سؤالات صادقانه و محترمانه برای جستجوی تفاهم است. این یک کلید مخفی برای ایجاد یادگیری و همکاری متقابل است. سؤالات خوب ذهن ها و قلب ها را باز می کنند و گفتگوها را عمیق تر می کنند. وقتی در مورد خواستهها، نگرانیها، مسائل مربوط به قدرت و معیارهای دیگران جویا میشویم، آنها را به تعاملات مشارکتی و خلاقانه دعوت میکنیم که بسیار رضایتبخشتر از جایگزین است.
تمرین کنید که نظاره گر بهتر روش هایی باشید که شما و دیگران در گفتگو از آنها حمایت می کنید.
پرسیدن این سوالات در طول زمان و مشاهده نقشها، داستانها، نظرات و سبکهای تعامل شما به طرز چشمگیری آگاهی و مهارتهای مکالمهتان را افزایش میدهد و شما را به داشتن مکالمات رضایتبخش آگاهانهتر و کمی آرامش بیشتر راهنمایی میکند.
کوک زندگی …..