چگونگی برخورد با خیانت همسر (ویژه بانوان)
دغدغه همیشگی زنان همواره این بوده است که نکند زنی دیگر پای در حریم و مرز عشق او و همسرش بگذارد. این دغدغه گاه به واقعیت می پیوندد و زنی دیگر پای در قلب همسر و رابطه ایشان می گذارد. هم اکنون راهکار این اتفاق چیست؟ در این مقاله به پاسخ این سوال می پردازیم.
راه های غیرقطعی و ناآرام
1. او را از به دنیا آمدنش پشیمان کنید…
اگر همسرتان با زن دیگری در ارتباط است یا در این مورد چیزهایی متوجه شده اید و به او شک کرده اید، مثل خیلی از زنها بدون فکر کردن، می توانید به سختی واکنش نشان بدهید. نه تنها واکنش، حتی می توانید با برخوردتان، او را از به دنیا آمدنش پشیمان کنید. زندگی را برایش جهنم کنید. شیری را که از مادرش خورده است را از دماغش دربیاورید. هر چه از دهن تان در می آید، به او بگویید. داد و فریاد کنید. طوری که همه در و همسایه خبردار بشوند و یا حتی او را جلوی همه تحقیر کنید.
مثل دیوانه ها دعواها را ادامه بدهید. آن قدر که اگر کاری هم نکرده بود، مجبور به انجام دادنش بشود. اما فراموش نکنید در قبال این توهین ها حقارتها، اگر هم مختصری نسبت به شما عذاب وجدان داشته باشد، آن را کامل از دست خواهد داد.

یک نمونه
دو فرزندم و همسرم رو در روی من قرار گرفتند. با وجود این که رابطه ما اصلا آن طوری که آنها فکر میکردند نبود؛ عذرخواهی کردم و قول دادم اما دریغ!
سرم را خوردند. افتضاحی به بار آوردند، همسرم دیوانه شده بود. آخرش هم در بیمارستان بستری شد. از بیمارستان که مرخص شد، مادرم به منزل ما آمده بود. رفتارش نسبت به خانواده ام مرا دیوانه کرد. دیگر کنترلم را از دست دادم و نقطه پایان را گذاشتم.
اساسا مشکل همیشگی من با او بر سر پدر و مادرم بود. از روزهای اول ازدواج مان خانواده ام را نپسندید و این مرا شدیدا عصبانی می کرد. از ترس او، روزهایی که پدر و مادرم می خواستند به منزل ما بیایند، پریشان می شدم.
در زندگی مان برایش چیزی کم نگذاشته ام، هر جا که می خواست او را بردم، هر چی که خواست برای او خریدم اما او هیچگاه احساس رضایت نمی کرد، شخصیت عجیبی دارد. حتی اگر او را در جایی مثل بهشت قرار بدهید، او باز هم چیزهایی را برای نا امیدی و غمگین کردن خودش پیدا می کند.
در طی تمامی سالهای متأهل بودن، در حسرت صحبت با یک زن بودم. یک مدت به این تصور که ممکن است آرام شود، تصمیم گرفتم جدا از او زندگی کنم، بچه ها نتوانستند طاقت بیاورند و باز هم یک جا جمع شدیم. اما احساس می کردم که همه چیز تمام شده است. چون او اصلا ساکت نمی شد.
2. به پایان رساندن ناگهانی و دور از انتظار رابطه بعد از خیانت…
نمی توانید این مسئله را تحمل کنید. اگر شهامتش را داشته باشید، راه های میانبری هم وجود دارد. رو در روی او بایستید و بگویید: اینطوری نمی شود. من دیگر نمی توانم تحمل کنم. بدون دعوا، درگیری، متهم کردن و با غرور کامل ادامه بدهید: من میروم! یا «اگر می خواهی برو» همه چی همین جا تمام می شود. این روش نسبت به روش قبلی بسیار غرورآمیزتر و بهتر است.
راه های قطعی و در آرامش
1. به خودتان زمان بدهید…
یک زن در برابر مشکلاتی که با همسرش دارد، همیشه تنها ۲ راه پیش رو دارد. داد و فریاد کردن یا بلافاصله عقب نشینی کردن.
هیچ زنی مجبور نیست در مقابل تمایل همسرش به زنی دیگر، با نفرت وارد جنگ بشود، یا بدون در نظر گرفتن زحماتی که برای رابطه شان کشیده است، با گفتن هر کاری می خواهی بکن من می روم، موضوع را فیصله دهد.
دنیا را برای او جهنم کردن، اصلاً راه حل منطقی و درستی نیست. همه چیز را رها کردن و رفتن؟ چرا؟ بدون این که حتی دچار ترس و اضطراب بشود، می تواند راه های آرام تر و بهتری را هم پیش بینی کند. بدون این که دچار ترس و نفرت بشود، این تصور که زمان همه چیز را معلوم می کند، شاید به شما زمان بیشتری بدهد.
حتی اگر از ماجرای خیانت همرستان باخبر هستید، طوری رفتار کنید که انگار چیزی نمی دانید. بگذارید تعجب کند، شرمنده بشود، دچار عذاب وجدان بشود، از عصبانیت دیوانه بشود.
حتی بهانه ای هم که بخواهد گلایه به دیگران را توجیه کند، هم نخواهد داشت. به این ترتیب آن زن دوم هم، در حسرت اینکه همسرتان با شما دعوا کند و در آغوش او به آرامش برسد، خواهد ماند. از حرص دق خواهد کرد و در نهایت هم با همسر شما درگیر خواهد شد و همسرتان حقیقت را خواهد فهمید.
2. به او زمان بدهید…
اگر زنی بدون توقع تمام خواسته های مرد را در اختیارش بگذارد، هر چند خیلی احمقانه به نظر می رسد اما شاید در واقع، آنقدرها هم کودن نباشد. مردها عموماً زنها را موجوداتی ساده می دانند که همیشه دچار سوء تفاهمات میشوند.
مردها سنگین بودن صورتحسابی که برای این ارتباط دوم (خیانت به همسر اول) برایشان صادر می شود و سنگین بودن بهای رابطه دوم را زمانی متوجه می شوند که زن دوم شروع به طرح خواسته های خود کند. زن اول باید این زمان را، هم به خودش و هم به همسرش بدهد. زنی که بتواند این کار را انجام بدهد، هیچگاه مجبور به ویران کردن خانه اش نخواهد بود.
یک نمونه

3. او را جزء لازم و جدانشدنی زندگی تان نبینید…
اگر زوجین یکدیگر را جزء اصلی و جدانشدنی زندگی یکدیگر ببینند، در واقع پایه های اشتباهی را بنیان می گذارند که گاهی قابل جبران نخواهد بود.
درست مثل صحنه ی آن فیلم قدیمی که سالها پیش دیدم… دو معشوق، در کنار درهای زیبا، بر روی تپه، یکی به درختی تکیه داده بود و دیگری در اطرافش مثل پروانه ای می گردید و می خندید و صحبت می کردند و چشم هایشان با زبانشان برای بیان احساسات شان رقابت میکرد. منظره ای فوق العاده. انگار هیچ کس دیگری در این دنیا نبود.
دختر به پسر گفت: من بی تو نمیتوانم زندگی کنم تو نباشی من هم نیستم! مرد هم با همان حالت رمانتیک من هم! اما بعد چه؟ بعدش که معلوم است. روزی که او را با خانواده ام آشناکردم را به خوبی به یاد دارم.
یک نمونه
پدرم به او:
فرزندم تو را درک می کنم، تقدیر هم می کنم این که انسانها یکدیگر را دوست داشته باشند؛ خیلی قشنگ است. می خواهید ازدواج کنید؟ اما می دانی دین ما با هم فرق داد؟ ما قدری متفاوت فکر میکنیم قبول دارم. که ما در برخی موارد از شما سخت گیر تر هستیم. بعضی از شما با دختران ما ازدواج می کنید و مدت کوتاهی بعد، آنها را رها می کنید. من چنین چیزی را تحمل نمی کنم و حتی ممکن است تو را بکشم.
همسرم در آن زمان به پدرم اینگونه پاسخ داد:
من دختر شما را نمی خواهم که یک روز او را رها کنم، من بدون او نمی توانم زندگی کنم. اگر قرار است بدون او بمانم مرا همین الان بکشید!
صاحب دو فرزند شدیم. سال ها بعد هم این مشکل پیش آمد! در محل کارش، عاشق دختری در بین همکارانش شد و به من خیانت کرد. دعواها، خانه نیامدن ها و در نهایت هم کارمان به دادگاه کشید.
پدرم در طی این مدت، در مورد همسرم اصلا حرفی نزده بود. از بچه ها شنیدم زمانی که همسرم با آن دختر می رود. پدرم اسلحه ای تهیه کرد و تصمیمش هم خیلی جدی بوده. خیال داشته او را بکشد. دوستش برای منصرف کردن او چقدر تلاش کرده بود اما بی فایده و در نهایت گفته بود:
بسیار خوب برو هر کاری دوست داری انجام بده پیدایش کن و بکشش اما فراموش نکن که پریشانی واقعی دخترت آن موقع آغاز خواهد شد. پدر بچه هایش در قبرستان و تنها کسی که از آنها مراقبت خواهد کرد پدرش، در زندان! فکر میکنی می تواند این مشکل را تحمل کند؟ به علاوه آن نوه هایت که آنقدر دوستشان داری، تو را قاتل پدرشان خواهند دید.
حالا برو هر کار میخواهی بکن. بعد از این، چند روزی نتوانسته بود بخوابد در نهایت هم اسلحه را پس داد. الان همسرم با آن دختر است و من هم با بچه هایم مجبور هستم به تنهایی زندگی کنم.
4. در برابر مشکلات خونسرد بودن…
زمانی که با مشکل خیانت روبرو شدید که به نظرتان لاینحل می رسید، از خودتان سؤال کنید.
- بدترین نتیجه ی ممکن چه می تواند باشد؟
- خودتان را برای پذیرش آن در صورت لزوم آماده کنید.
- بعد هم سعی کنید با آرامش به درست کردن آن بپردازید.
برای چیزهایی که دست شما نیست، قهر کردن با زندگی و حرص خوردن و از بین بردن خودتان، هیچ معنایی ندارد. اگر فرد با ایمانی هستید، به خدا توکل کنید یا مثل هنری فورد فکر کنید «زمانی که من نتوانم اوضاع و وقایع را کنترل کنم، آنها را به حال خود رها می کنم که خودشان، می توانند خودشان را کنترل کنند.»
شما صاحب قدرتی نیستید که بتوانید همه چیز را رهبری کنید. شما نمی توانید اتفاقات را آن طوری که دلتان می خواهد جهت بدهید.همیشه این تفکر را که قدرتی مافوق تمام قدرتها وجود دارد، حفظ کنید و هم خودتان و هم اتفاقات را به او بسپارید.
نوشته: دکتر کال یونجی … کتاب «چرا بعضی مردها، خیانت می کنند؟»
مترجم: رویا پورمناف